قوله تعالى: «و لقدْ آتیْناک سبْعا من الْمثانی» ترا دادیم سبع مثانى، «و الْقرْآن الْعظیم (۸۷)» و قرآن بزرگوار.
«لا تمدن عیْنیْک» نگرد و چشم خویش در آن نبندى و ننگرى، «إلى ما متعْنا به» بآنک ایشان را بر خوردار کردیم بآن، «أزْواجا منْهمْ» قومى را از مردان و زنان، «و لا تحْزنْ علیْهمْ» و بر ایشان اندوه نخورى، «و اخْفضْ جناحک للْموْمنین (۸۸)» و فروتن باش گرویدگان را.
«و قلْ إنی أنا النذیر الْمبین (۸۹)» و گوى که من بیم نمایم آشکارا.
«کما أنْزلْنا على الْمقْتسمین (۹۰)» همچنانک فرو فرستادیم برین مقتسمان.
«الذین جعلوا الْقرْآن عضین (۹۱)» ایشان که قرآن بجادویى فرا داشتند و آن را پاره پاره باز دادند.
«فو ربک» بخداوند تو، «لنسْئلنهمْ أجْمعین (۹۲)» که ناچاره پرسیم ایشان را همگان.
«عما کانوا یعْملون (۹۳)» از آنچ در دنیا مىکردند.
«فاصْدعْ بما توْمر» سخن شکاف و باز نه با دشمنان من، «و أعْرضْ» و روى گردان، «عن الْمشْرکین (۹۴)» از مشرکان.
«إنا کفیْناک الْمسْتهْزئین (۹۵)» ترا کفایت کردیم کار این افسوس گران.
«الذین یجْعلون مع الله إلها آخر» ایشان که با الله تعالى خدایى دیگر مىگویند، «فسوْف یعْلمون (۹۶)» آرى آگاه شوند.
«و لقدْ نعْلم أنک یضیق صدْرک بما یقولون (۹۷)» و نیک مىدانیم که دل تو تنگ مىشود از آنچ مىگویند مرا و ترا.
«فسبحْ بحمْد ربک» خداوند خویش را بپاکى مىستاى، «و کنْ من الساجدین (۹۸)» و از پرستکاران مىباش.
«و اعْبدْ ربک» و خداوند خویش را پرست، «حتى یأْتیک الْیقین (۹۹)» تا آن گه که بتو آید آن روز که همه خلق بىگمانند در آن روز.